مسالهای که در سالهای اخیر بیشتر به آن توجه شده دیپلماسی فرهنگی و باز کردن راههای ارتباطی میان کشورها از طریق تبادل آثار فرهنگی هنری است. خاطرم هست در گفتوگویی که پیش از این با شما داشتم به این مساله اشاره کردید که ارکستر سمفونیک تهران توانسته در این سالها تاحدودی در تبیین این رسالت موفق باشد. اگر ممکن است دراین باره گفتوگو را شروع کنیم؟
نهتنها در زمینه موسیقی که اساسا اگر تبادل فرهنگی در هر شاخهای اتفاق بیفتد میتواند نقش بهسزایی در شناسایی و معرفی آن کشور به جهانیان داشته باشد. همانطور که در این سالها ورزش ما توانسته تاحدود زیادی به جهان معرفی شود. ارکستر سمفونیک در همه جای دنیا به نوعی سازمانی فرهنگی هنری به شمار میرود که ساختار آن مشتمل بر تشکیلات منظمی است. در هر کشوری چند ارکستر سمفونیک به چشم میخورد و در ایران، اگرچه این ارکستر از قدمت طولانی برخوردار بوده ولی در سالهای اخیر توانسته برد پررنگتری در جامعه داشته باشد. طبعا اگر چنین ارکستری که عمدتا نزدیک به 80 نفر هم عضو دارد در کشور دیگری روی صحنه برود و فعالیتش بهگونهای باشد که در سطح بالایی قرار گرفته باشد میتواند نزد افکار عمومی تاثیر مثبتی به جای بگذارد. ارکستر سمفونیک تهران همانطور که از نامش پیداست در این سالها تلاش کرده صرفنظر از اجرای آثار آهنگسازان ایرانی به اجرای آثار بزرگان موسیقی جهان بپردازد. ضمن اینکه کنسرتهای ارکستر سمفونیک تهران در سالهای اخیر در کشورهای مختلف به خوبی نشانگر آن بوده است که این ارکستر توانسته بهعنوان سفیر فرهنگی در بین هنرمندان کشورهای دیگر ظاهر شود و جایگاه خود را نزد آنها بشناساند؛ آن هم با کمترین هزینه و امکانات. چون همانطور که میدانید تبلیغات و اطلاعرسانی درباره برگزاری هر رویداد فرهنگی هنری، حرف اول را میزند و درعینحال، بودجهای که در اختیار آن رویداد قرار میگیرد میتواند در پیشبرد برنامههای آن نقش زیادی داشته باشد. اما با اینکه ما در این سالها به آن شکلی که باید نتوانستهایم از امکاناتی از این دست برخوردار شویم، تلاش کردهایم از رهگذر حضور ارکستر سمفونیک تهران در جریان برگزاری کنسرت در کشورهای دیگر، کیفیت را ارتقا بدهیم. خوشبختانه ارکستر سمفونیک تهران مشتمل بر تعدادی از نوازندگان و اصولا موزیسینهای تحصیلکرده است که توانستهاند در مدتی که من رهبری این ارکستر را بهعهده داشتهام، در معرفی موسیقی کشورشان به جهان تاثیرگذار باشند. میتوان گفت یکی از مولفههای ارزشمند ارکستر سمفونیک تهران این است که همه اعضای آن هنرمندان ایرانی هستند.
اتفاقا من هم میخواستم در تکمیل سوالم درباره تاثیرات دیپلماسی فرهنگی به این مساله اشاره کنم، اگر روزی شرایطی در ارکستر فراهم شود که بتوان از ظرفیت موسیقایی کشورهای دیگر بهره گرفت، این امر میتواند در تبادل فرهنگی ایران و کشورهای دیگر موثر باشد؟
بسیار هم خوب است، ولی فراموش نکنید همانطور که اشاره کردم، ما با مشکل بودجه مواجه هستیم. طبعا وقتی نوازندهای را از اروپا برای حضور در یک ارکستر دعوت میکنیم، باید حقوق و دستمزدی را که در کشور خودش میگرفته به او بدهیم. ولی جا دارد اینجا به یک نکته اشاره کنم و آن اینکه کمبودها در مواقعی باعث پیشرفت هم میشوند؛ یعنی فرد را خودکفا میکنند، همانطور که ما امروز در ارکستر سمفونیک تهران تا حدودی توانستهایم به خودکفایی برسیم. البته خودکفایی هم زمانی دارد و نمیشود انتظار داشت که هنرمندان در هر حیطهای که فعالیت میکنند برای مدت طولانی خودکفا باشند.
در سالهای اخیر توجه به مقوله اقتصاد هنر بین اهالی هنر افزایش یافته است، برخی از هنرمندان براین باورند حالا که دولت امکانات محدودی برای حمایت از هنرمندان دارد خودشان با ورود به بخشهای خصوصی به مرتفع کردن نواقصی که درآن حوزه دارند کار میکنند بپردازند و به نوعی در رونقبخشی اقتصاد هنر گام بردارند. در زمینه موسیقی اگرچه بخش خصوصی در سالهای اخیر ورود کرده، اما به نظر میرسد بیشترین تاثیر را به لحاظ مالی در حوزه موسیقی پاپ داشته و موسیقی جدی و کیفی نتوانسته از این حمایتها برخوردار شود، نظر شما دراین زمینه چیست؟
درباره اینکه موسیقی پاپ توانسته در مقایسه با دیگر ژانرهای موسیقی از حمایتهای بخش خصوصی بهرهمند شود باید بگویم همیشه اینطور بوده و موسیقی پاپ به دلیل مولفههایی که دارد، طیف گستردهتری از مخاطبان را جذب میکند. در نتیجه اغلب اسپانسرها هم تمایل دارند در این زمینه سرمایهگذاری کنند تا در مدت زمان کوتاهی با بازگشت سرمایهشان مواجه شوند.
درباره ارکستر سمفونیک تهران، اگرچه به اندازه موسیقی پاپ در این سالها اسپانسر نداشته، ولی خوشبختانه روزبهروز بر تعداد مخاطبان آن افزوده شدهاند و همین مساله جای خوشحالی دارد. درواقع امروز شرایط بهگونهای است که ارکستر سمفونیک تهران توانسته تاحدود زیادی درجامعه شناخته شود. نمونه این موفقیت، کنسرت اخیرمان در وزارت کشور بود که در مقابل نزدیک به سههزار مخاطب به اجرای برنامه پرداختیم. یا همینطور در شهرهایی چون آبادان، ارکستر سمفونیک تهران کنسرت داد و با تعداد قابلملاحظهای از مخاطبان مواجه شدیم که برای تماشای کنسرت آمده بودند. در نتیجه تصور میکنم امروز وقت آن رسیده که در این حیطه هم به شکل جدی سرمایهگذاری صورت بگیرد. البته معتقدم در این زمینه باید سازماندهی وجود داشته باشد و زمینهای فراهم شود تا عدهای به دنبال جذب اسپانسر برای ارکستر سمفونیک تهران بروند. چندان که اشاره کردم هنگام اجرای کنسرت با طیف گستردهای از مخاطبان مواجه هستیم و طبعا وقتی اسپانسر ببیند که بخش اعظمی از سرمایهای که صرف موسیقی ارکسترال میکند میتواند به او برگردد بیشتر ترغیب میشود دراین زمینه فعالیت کند.
برخی از هنرمندان به مساله ذائقهسازی اشاره میکنند و اینکه میتوانند به مدد آثاری که ارائه میدهند به اصلاح فرهنگ شنیداری مخاطب بپردازند، ولی برخی از هنرمندان دیگر هم به این نکته اشاره میکنند که ذائقهسازی مخاطب به وسیله هنرمند شوخیای بیش نیست و تا زمانی که دولتها در این امر دخیل نباشند هنرمند بهتنهایی نمیتواند در این زمینه قدم بردارد، نظرش ما چیست؟
به نظرم از هرکجا کمک برسد قدمشان روی چشم، ولی باید به این نکته هم توجه کرد که نمیشود دست روی دست گذاشت به امید اینکه دولت یا بخش خصوصی کمکرسان باشد. من بهعنوان کسی که در عرصه هنر فعالیت میکنم، هدفی دارم و تصورم این است که این اهداف میتوانند برای جامعه مفید و مثمرثمر باشند. در نتیجه همان اهداف و ایدههایی که در ذهن دارم را با در نظر گرفتن جوانب ارائه میدهم.
همانطور که امروز دو سال است رهبری ارکستر سمفونیک تهران را بهعهده دارم. بنا به آماری که نوشته و ثبت شده، تمام بلیتهای ارکستر سمفونیک به وقت برگزاری کنسرت بهطور کامل به فروش رفته است. این مساله نشان میدهد مردم در سالهای اخیر با موسیقی کیفی و ارکسترال آشنا شدهاند و به قول شما تا حدودی ذائقهسازی صورت گرفته است. آنچه اهمیت دارد اینکه اگر موسیقی کیفی ارائه شود حتما مردم نسبت به آن استقبال نشان میدهند. بنابراین بخش اعظمی از ذائقهسازی مخاطب بستگی به اثری دارد که هنرمند میخواهد آن را در قالبهای مختلف ارائه کند، نه اینکه قطعاتی در یک ارکستر اجرا شود که به کلی از فضای جامعه و سلیقه مردم دور است. در چنین شرایطی چطور میتوان انتظار داشت که مخاطب نسبت به آن اثر اقبال نشان بدهد.
درعینحال باید به این مساله هم توجه کرد که مخاطبان ایرانی به آن شکلی که باید در این سالها با موسیقی کلاسیک آشنایی نداشتهاند؟
همینطور است. به همین خاطر است که بر این باورم باید جامعه را به این سمت علاقهمند و با موسیقی کلاسیک که موسیقی جهانی است، آشنا کرد. این آشنایی هم رفتهرفته به واسطه اجراهایی نظیر ارکستر سمفونیک تهران یا برنامههای دیگر میسر خواهد شد. اگر از من بپرسید میگویم امروز پیوند خوبی بین مردم و موسیقی کلاسیک ایجاد شده و استقبال مردم از برنامههای ارکستر سمفونیک تهران در روزهای 28 و 29 دیماه در تالار وحدت که روزهای پایانی جشنواره هم بود، بیانگر این نکته است. بهخصوص اینکه همیشه تلاش کردهام قطعاتی را برای اجرا انتخاب کنم که درعین اینکه از کیفیت بالایی برخوردار است، مخاطبان هم با آن ارتباط برقرار کنند.
شما هنرمندی بودهاید که سالها دور از وطن در مملکت دیگری زندگی کردهاید و از رهگذر شغلی که دارید به کشورهای زیادی هم سفر کردهاید؛ جایگاه موسیقی ایران را در جهان چطور میبینید؟
طبعا هنرمند همیشه علاقهمند است که هنر خود را در معرض دید مخاطبان کشورهای دیگر هم بگذارد، اگر سطح اثری که آن هنرمند ارائه میدهد بالا و دارای مولفههای لازم باشد این مساله میسر میشود.
وقتی فیلم اصغر فرهادی جایزه بزرگ بینالمللی میگیرد به این معنی است که آن هنرمند هم خودش به شهرت زیادی درجهان رسیده و هم توانسته سینمای کشورش را در جهان مطرح و محبوب کند. در وادی موسیقی هم به این شکل است. هر هنرمند؛ چه در جایگاه رهبر ارکستر، چه نوازنده و آهنگساز که در جوامع بینالملل شناخته میشود، در درجه اول خودش به شهرت میرسد و بعد موسیقی کشورش را معرفی میکند. درباره کشور ما این اتفاق تاحدودی در عرصه موسیقی افتاده است.
در سالهای اخیر وجود برخی اختلافنظرهای سیاسی باعث بروز سیاهنماییهایی نسبت به ایران شده است. به نظر شما راهبردهای فرهنگی چقدر میتواند در زدودن هالههای ابهام نسبت به کشور ما ازاین منظر موثر باشد؟
به خاطر همین مسائل است که معتقدم هر کدام از حیطههای فرهنگی- هنری مثل موسیقی میتوانند با ارائه آثارشان در کشورهای دیگر تبدیل به یک سفیر فرهنگی شوند. بهطور قطع اگر دراین زمینه فعالیتهای مثبت و ماندگاری صورت بگیرد، این سیاهنماییها نسبت به ایران از بین میرود و جای آن را خوشبینی و اعتماد میگیرد.
از این بحث که بگذریم، یک سوال هم درباره محدودیت کنسرت در شهرستانها دارم. خود شما بهعنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران که در این سالها به برگزاری کنسرتهای زیادی در اقصینقاط کشور پرداختهاید، چقدر با کارشکنیها و محدودیتها دراین زمینه مواجه بودهاید؟
نه، اساسا ارکستر سمفونیک تهران برای کنسرت در شهرستان با مشکلاتی از این دست مواجه نبوده است. چهبسا تمام کنسرتهایی که ما در این سالها در شهرهای ایران برگزار کردهایم دستاوردهای موفقی هم در پی داشته است. بهعنوان مثال، در ماههای اخیر کنسرتهایی در شهرهایی چون آبادان، اهواز، بوشهر، عسلویه، شیراز، استان البرز و... به کمک بنیاد رودکی برگزار کردهایم که با بازخوردهای مطلوبی توام بوده است. آنچه برای ما در جریان برپایی این کنسرتها در شهرستانها مهم بوده این است که مردم توانستهاند با ساختار موسیقی ارکسترال و سازهای این ارکستر بیشتر آشنا شوند.
این هم یکجور فرهنگسازی به شمار میرود؟
دقیقا و تاثیراتی را در درازمدت به همراه خواهد داشت. البته درکنار برنامههای ارکستر سمفونیک، من بهتنهایی و بهعنوان بخش خصوصی به همراه یک پیانو به شهرهای دیگر سفر میکنم و کنسرت میدهم که آن هم تجربه ارزشمندی است و با اقبال خوبی از سوی مردم مواجه میشوم. اینکه مردم بیایند و به شنیدن موسیقی بپردازند که آواز در آن نیست اتفاق خوشایندی است.
خوشبختانه در سالهای اخیر شرایطی فراهم شده تا موسیقی بدونکلام جایگاه خود را نزد مردم بیابد. مردم ایران از دیرباز عاشق شعر بودهاند که خیلی خوب است یا به آواز علاقه داشتهاند که بههیچوجه بد نیست، ولی همین که فردی در شهرستانی بلیت میخرد و به کنسرت بدونکلام میآید و نزدیک به دو ساعت در آن کنسرت مینشیند نشان میدهد فرهنگسازی در این زمینه دارد صورت میگیرد. همین مساله مرا مطمئنتر از پیش میکند که توانستهایم راه درستی را برویم و با ارائه آثارغنی، ذائقه مخاطب را ارتقا دادهایم. از اینها گذشته، من هم بر این باورم تمام فعالیتهای فرهنگی هنری نباید فقط به پایتخت محدود بماند.
با اینحال به نظر میرسد برگزاری کنسرت در شهرستانها منوط به مهیا بودن شرایطی مثل تخصیص سالن استاندارد است ولی در اغلب موارد در استانهای کشور به چشم نمیخورد؟
درست است، باید بپذیریم شرایط و امکانات مناسب برای برگزاری کنسرت از این نظر در شهرستانها فراهم نیست، یعنی نهفقط برای اجرای ارکستر سمفونیک تهران که برای اجرای آنسامبلهای کوچک هم سالنهای آگوستیگ و مناسب وجود ندارد.
اگر بخواهید به یکی از نواقص ساختاری ارکستر سمفونیک تهران اشاره کنید چه میگویید؟
مشکلی به آن شکل نداریم، ولی ای کاش شرایطی فراهم میشد و میتوانستیم برخی از سازهای ارکستر را نو کنیم؛ بهخصوص سازهای بادی چوبی و بادی برنجی. چون این سازها با دهان و لب هنرمند سروکار دارند، طبعا زودتر از باقی سازها فرسوده میشوند و نیازمند بهروزرسانی هستند. امیدوارم امکاناتی فراهم شود و سازهایی ازاین دست نو شوند.
دو شب پایانی جشنواره موسیقی فجر به اجرای ارکستر سمفونیک تهران در تالار وحدت اختصاص داشت، نکته جالب اینکه در این کنسرت از یک سولیست پیانیست هلندی هم بهره گرفته شده بود؟
همینطور است. همیشه سعی کردهام بهعنوان رهبر ارکستر، در انتخاب قطعات تمام جوانب را در نظر بگیرم. در این اجراها احساس کردم حضور هنرمند هلندی میتواند به غنای بیشتر برنامه بیفزاید و شاید برای مردم مارتینوس واندن هوک هنرمند هلندی هم جالب باشد که او قطعه کنسرتو پیانوی شوپن را در این کنسرت اجرا کند. علاوهبر این سعی کردهام اثری از یک آهنگساز ایرانی یعنی احمد پژمان را هم اجرا کنیم. درعینحال، از یک سولیست ایرانی یعنی پدرام فریوسفی هم استفاده کردهایم که ویلونیست توانایی است.
حرفی هست که بخواهید از تریبون این گفتوگو منعکس شود؟
امروز بهتنها چیزی که فکر میکنم پیشرفت و پویایی برای کشورم است. بهشخصه در این سالها دست از تلاش برای اعتلای فرهنگ و هنر ایران برنداشتهام و معتقدم هر فرد در هر حرفهای که دارد فعالیت میکند نباید دست روی دست بگذارد تا این و آن برایش کاری بکنند، بلکه هر کسی به اندازه توان خودش میتواند در تعالی و بالندگی جامعهای که در آن زندگی میکند نقش داشته باشد.
* نویسنده : آزاده صالحی روزنامهنگار